يه نفر كه تو خونش نشستس، يكي كه يه آدم مهم و با شخصيته، يكي كه خيليا دوسش دارن، يه نفر كه توي خيابونا ميچرخه،يكي كه پي اميال و خوشگذرونيه، يكي كه زور بالا سرشه، يكي كه خيليا تحقيرش ميكنن، يكي كه معتاده يكي هم مسته يكي هم در حال عبادته؛ حالا هر كدوم ازين آدما براي خودشون يه وجود عجيب دارن هر كدومشون يه فضاي ذهن دارن البته ممكن هم هست كه بعضيها ذهنشون آكبند بمونه يا دچار مشكلاتي هم بشه جداي از اين ممكنه خيلي از آدما بخاطر مشغله مختلف فرصت كافي براي تفكر نداشته باشن شايد به جرعت بتونم بگم طعم بعضي ازين شخصيت ها و هر يك از مشكلات راه رو چشيدم راستش نميدونم چي بنويسم نميدونم چيو بايد بيان كنم شايدم نميدونم دنبال چي ميگردم، شايد قدرت كافي براي تحليل و تفكر ندارم اصلا فكر ميكنم خستم. وقتي وجود من انقدر برام عجيبه اصلا نميدونم اين مطالبو براي چي يا شايدم براي كي مينويسم.
كه ,يكي ,يه ,نميدونم ,هم ,وجود ,يكي كه ,يكي هم ,يه نفر ,كافي براي ,كه خيليا
درباره این سایت